محل تبلیغات شما



ببین من انقدر بچه ی کله خریم که خواستم بدون گواهینامه و با این رانندگی وحشتناکم ماشینو بردارم بیام اونجا

 

انقدری شل مغز بودم و دوپامین جلوی فکر کردنمو گرفته بود که چک کردم دیدم اتوبوس ۱۱ تا صندلی خالی داره من میتونم الان یکیشو بگیرم با اسنپ خودمو برسونم اونجا .

به پنج ساعتِ بعدش دیگه فکر نمیکردم

 


 اومدم غر بزنم خب؟ 

من میدونم من متعصبم من میدونم من حسودم 

ولی اوکی خب ببین اون عوضی اشغال غلط میکنه فکر میکنه دوستای من دوستای اونن غلط میکنه میره امار منو میده به هرکسی بدون اجازه ی من غلط میکنه

نشد من دست رو چیزی بزارم سروکله ی این شغالِ ادامس پیدا نشه طرف اون چیز

نمیفهمه وقتی ی چیزی مال منه نباید به خودش اجازه سهیم شدن بده

من نمیدونم کی به اینا تربیت و شعور یاد میده 

من نمیدونم کِی اینا میخوان ادم شن

به چه حقی اجازه میده  به خودش راجع به نارنگی حرف بزنه یا باهاش احساس صمیمت کنه

من امیدوارم این دوستی به خوبی و خوشی تموم شه و من دیگه یه ادم ابله لوس سبک مغزو نبینم


من فریاد میزنم از اعماق وجودم
حنجره ام کبود می شود
صورتم سرخ میشود
داغ می شود
بعد جمله ای در ذهنم پایین و بالا می شود " you are living for nothing " *

اولین چیزی که به خاطرم می آید خطاب شدنم به " بچه بودن " است 

به این موضوع که تعمیمش می دهم به خودم حق میدم هزار بار خودم را در آغوش میکشم و میگویم حتی حق دارم هزار برابر بچگانه تر رفتار کنم حق دارم مثل یک جنین باشم .

من کلا لیاقت زندگی کردن را نداشته ام بعد نمیدانم مقصرم پدرم بوده یا مادرم یا خدا؟

خدایی که کلا گوش هایش را کر گرفته سرش را در اینستاگرامش فرو کرده به داد این ملت نمیرسد به داد من نمیرسد 

نمیدانم چرا دارم قیمه ها را در ماست ها میریزم

ولی حتی نمیدانم چه مرگم است 
کمی خشم شاید

کمی غم شاید

کمی چمیدانم کمی کوفت

به طور کلی "iam down "*

 

 

 

 

 

*تو داری برای هیچ زندگی میکنی
* من پایین هستم _ بی رمق هستم_   _ بی حوصله هستم _

 

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شاعرانه E and s